کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

شاعر : امیر عباسی     نوع شعر : سینه زنی     وزن شعر :     قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)    

 پخش سبک  

می برم نامت را ای ماه عالمین           عزیز فـاطمه مظلوم کـاظمین

جـان من به فـدایـت، آقـا مـنـم گـدایـت           باشد اشکِ غم ما، جاری بهر عزایت


مولا باب الحوائج، مولا موسی ابن جعفر

**********************]***

بر اهل دو عالَم هستی تو آبرو           عنایت کن آقا بر منِ سیَـه رو

مِهرِ تو در نهادم، محشر برس به دادم           هستم مرید عشق و، خاک درت مرادم

مولا باب الحوائج، مولا موسی ابن جعفر

**********************]***

جـلـوۀ انّا اعطیناکَ الکـوثری           فرزند زهـرا و دلبـند حیـدری

دلها را مـبـتلا کن، غـرق نـور ولا کن           ما را مثل شهیـدان، اهـل کـربـبـلا کـن

مولا باب الحوائج، مولا موسی ابن جعفر

*************************

غریب بغدادی امّا کـفـن داری           الحمدلله که سری بر تن داری

آقا جـدّ غـریـبـت، سـری به تـن ندارد           افـتـاده بـیـن گـودال، امّـا کـفـن نـدارد

مـولا ابـی عـبـدالله، مـولا ابـی عـبـدالله

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

شاعر : محمد زنجانی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

سـلام ای عـزیـز دل عـالـمـیـن            سـلام ای امـیـر و شه کـاظمین

شدی روضه خوان عزای حسین ** تویی نورعین


میـان زندان؛ دو چشمت بـر در            بـه روی لبـهـایـت نـوای مــادر

من با دعـای تو، هستم گـدای تو            ای شاه کـاظـمین، جانم فدای تو

بـاب الـحـوائـج؛ موسی بن جعفر؛ موسی بن جعفر (۲ )

**********************************

امـان از غـم جـانـگـدازت امـان            ز زخـم زبـانـهـای آن بـد دهـان

کند گـریه بر تو زنی قـد کـمـان ** همان بی نشان

به کـنـج زنـدان؛ تـنـت افـــتــاده            غـمـت بـر دلـهـا آتـشـی بـنـهـاده

زنـدانـی بـلا، بـانـی روضـه هـا            ای فاطمی نشان، مولا ابا الرضا

بـاب الـحـوائـج؛ موسی بن جعفر؛ موسی بن جعفر (۲ )

**********************************

دوبــاره دلــم نـیــنــوایــی شــده            هــوایـی گـنــبــد طـلایــی شــده

تـوی این شـبهـا کـربـلایـی شده ** هوایی شده

یه عـمـره قـلـبم؛ برات محـزونِ            شب جمعه زهـرا حـرم مهـمونِ

با بال گریه ام، در بین روضه ها            پـرواز می‌کنم، تا شـهـر کـربلا

ارباب من حسین، ارباب من حسین، ارباب من حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـنـت بـــر روی دری افـــتـــاده            غـمـت بـر دلـهـا آتـشـی بـنـهـاده

زبانحال امام کاظم علیه‌السلام هنگام شهادت

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

ندارد هیچ کس در این دل زندان نشان از من          نه من دارم خبر از خانه ام نی خانمان از من

نسیمی گر گذر میکرد،دل چون غنچه وا میشد          ولی آن هم گریزانست،چون تاب و توان از من


تن من با دل زندان و زنـدانبان شده همرنگ          پـذیـرائی کند با تـازیـانـه میـزبان از من

به حال من دل آن آهن زنجـیر می سوزد          نمی خواهد که گردد دور، زنجیر گران از من

سرم را جز سر زانو کسی در بر نمی گـیرد          صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من

در زنـدان به رویم بازخواهد شد ولی روزی          که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من

بر سیل ستم استاده و نستـوه چون کـوهم          نمی یابند عجز و لابه،هرگز دشمنان از من

الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم          به لب آورده ام جان؛ گیر ای جانانه جان از من

: امتیاز

زبانحال امام کاظم علیه‌السلام هنگام شهادت

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم           سـفـرۀ ذكـر مرا بـد دهـنی ریخت به هم

زهــر آنـقـدر تـنـم را ز درون پـاشـیـده           استخوانـم پَسِ هر پا شدنی ریخت به هم


كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است           نظری كرده ام و قلب زنی ریخت به هم

دیـد حـســاس شـدم آمـد و دشـنـامــم داد           پسر فـاطـمـه را با سخـنی ریخـت به هم

كـار تشییع مرا چار نـفـر عـهـده گرفت           از غم من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

رویِ این ساقِ ترك خورده بلندم كردند           استخوانـم پَسِ هر پا شدنی ریخت به هم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....،

كـار تشییع مرا لـنگه دری عهده گرفت           از غم من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سید علیرضا شفیعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بـر جـبـیـن آسـمـان آثـار غـم پـیدا شده           نم نم بـاران دوباره راهی صحـرا شده

در مـیـان سنـگـها آیـیـنـه ای تنها مـبـاد           در مـیـان سنگـهـا آیـیـنـه ای تنـهـا شده


كاش قلب قـفـل زندان نیز مثل نیل بود           حبس در زندان فرعون زمان، موسی شده

رب خلصنی"شده ذكر مدامش در قنوت           تنگ تر پیش نگاهش عرصۀ دنـیا شده

در دلش با دیدن زنجیر و بند و سلسله           روضه های عصر عاشوراست كه برپاشده

روضۀ یـك كـودك آوارۀ بـی سـرپـنـاه           روضۀ یك دخـتـر بی تاب بی بابا شده

روضۀ تنـهـایـی زیـنب میان دشـمـنـان           روضۀ قدهای از فرط مصیبت تا شده

همنفس با كاروان شام در این لحظه ها           مـایـۀ تـسـكـین قـلبش ذكر یازهرا شده

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

ای نهـمـیـن ولـیِّ خـدا هـفـتـمـیـن امام           بر کاظمین و صحن و سرایت ز ما سلام

مـوسـای اهل بیتی و سیـنـات کـاظمین           تو با خـدا و خلق جهان با تو هم کـلام


تـو کـیـسـتـی وصیّ نـبـی حـجّـت خـدا           داری به کـلّ خـلـق وجود اخـتـیـار تام

هم دُرّ هشت بحری و هم بحر پنج دُر           هم آفـتـاب جـانـی و هـم ظـلّ مـسـتـدام

صحن تو بهـر شیـعـۀ تو مسجد الـنّـبی           قـبـر تو کعـبه و حَرَمت مسجد الحرام

دشمن زکظم غیظ تو ممنون و شرمسار           هارون به پیش عزم تو از کف دهد زمام

باب تو جـعـفـربن محـمّد، پـسـر عـلـی           دخت تو کیست فـاطـمـۀ فـاطـمـه مقـام

با بـغـض تو عبـادت جنّ و مـلک هدر           بی مهر تو بهشت به پیـغـمبران حـرام

حـاجـات خـلـق در حـرم قـدس تو روا           باب الحـوائجت ز خـداونـد گـشتـه نـام

ما سائل رهـیـم و تو دست عـطای حَق           تو خضر رحمتیّ و همه خلق تشنه کام

مـوسـای اهـل بـیـتـی و فرعونیان دون           کردند ظلـم ها به وجـودت عـلی الـدّوام

از سـجـده و قـیـام و قـعـود و نـمـاز تو           سوگند می خورم که عبادت گرفت کام

حور و مَلک، فقیر و غنّی انس و جان همه           کـردنـد بـر زیـارت قــبـر تـو ازدحــام

این غم کجا برم به که گویم که بهر تو           در حبس تیره فرق نمیکرد صبح و شام

زنـجـیـرها به پـیـکـر پاکت گـریـسـتـند           در زیر کـند و سلسله عمر تو شد تمام

در مـاتـم تو شیـعـه فـشاند زدیده اشک           تـا مـهـدیت ظـهـور کـنـد بـهـر انـتـقـام

عـالـم به زخم سلسله ات گریه می کند           ای در مـیـان سـلـسـلـه بر عـالمی امام

« میثم» چگونه اشـگ نریـزد برای تو           ای کـرده بر عـزای تو خلق جهان قیام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای هـفـتـمـیـن ولیِّ خـدا چـارمین امام           بر کاظمین و صحن و سرایت ز ما سلام

به نظر می رسد بیت زیر دارای ایراد است زیرا قبل از امام کاظم شش امام دیگر بوده است پس دُرّ شش گهر است و با احتساب حضرت زهرا دُر هفت بحر خواهد شد که در این حالت شایسته است پیامبر را نیز محاسبه کرده و بگوئیم در هشت بحری، اما نکته مهمتر اینکه بعد از امام کاظم پنج امام هست پس بحر پنج گهر است نه شش گهر لذا باید بشود هم دُرّ شش بحری و هم بحر پنج گُهر؛ لذا بیت زیر جهت رفع نقص اصلاح شد

هم دُرّ هفت بحری و هم بحر شش گُهر           هم آفـتـاب جـانـی و هـم ظـلّ مـسـتـدام

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

جسمت به تخته پاره و بر دوش چار تن           خوب از جـنـازۀ تو گـرفـتـنـد احـتـرام

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قصیده

ای به فرمان خـدا هـفـت فلک را بانی            هـفـتـمـیـن حجّت و هفـتم ولیِّ سبحانی

مـوسی آل محـمـّد که هـزاران مـوسی            کرده اند از حجر طور تو نـورافـشانی


روی تو مصحف و ابروی خمت بسم الله            خال و خط آیه و حسنت صُور قـرآنی

گر نهی روی به صحرای منی نیست عجب            که خـلـیـل آیـد و فـرزند کـند قـربـانـی

نُه فلک سفرۀ جـود و کـرم و احسانت            انس و جان، حور و ملک را شرف مهمانی

بر سر کوی تو رضوان زده زانوی ادب            بر در حـبـس تو فـردوس کند دربـانی

مرغ توحـید به گرد حرمت در پـرواز            طوطی وحی، حضور تو به مدحت خوانی

مهر تو فلک نجات است، نجات است، نجات            گـر شـود عــالـم ایـجـاد یَـمِ طــوفـانـی

باب حاجات تو ما را همه عرض حاجت            چه بگـویـیم که حال همه را خود دانی

چون کف خاک به یک باره فرو خواهد ریخت            گر کُنـد چـرخ ز فـرمـان تو نافـرمانی

دامن حـبـس تو بـیـت الـشـّرف آزادی            غـل زنـجـیـر تو را زمـزمـۀ پـنـهـانی

کاظم الغیظی و خُلق تو بود خُلق عظیم            دشمن افتاده ز احسان تو در حـیـرانـی

در سیه چال عدو بود تو را آن اعجاز            که کـنـی با سر انگـشت فَـلَک گردانی

نه تو زنـدانـی هـارون ستـمگـر بودی            روح هارون شده در محبس تو زندانی

کند، حنّانه و زنجـیر ستم حـلقـۀ وصل            حبس شد غـار حـرا و تو رسـول ثانی

از نماز سحر و اشگ شب و گریۀ روز            حبس تاریک تو شد روز و شبش نورانی

شجر نـور کجا آب و گـل حـبـس کجا            غـل و زنجـیـر کجا و بـدنـی روحـانی

محبس تنگ تو مطمـورۀ تاریـکی بود            که در آن بود یکی، روز و شب ظلمانی

به خدا سخت بود سخت که گویم هارون            می کُشد حجّت حقّ را به چنین آسانی

به که گویم که شد ای یوسف زهرا از زهر            جگـرت پـاره تر از برگ گُـل بستـانی

تازیانه به تـنـت خـصم نمی زد هـرگز            بهـره ای داشت اگر از شـرف انـسانی

سِزَد از داغ تو آن گونه بگریم که شود            چشم از خون جگـر همچو یمِ طوفانی

ارث از مادر خود فاطمه بردی که به حبس            بر گل روی تو سیلی زده خصم جانی

جگر میثم از آن سوخت که از زهر جفا            دشمنت کُشت به بغض عـلی عـمرانی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

با که گویم که شده تـخـتـۀ در تـابـوتت            ای نـبـی قـامـت و ای آیـنـۀ سبـحـانـی

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمدرضا کوزه گر کالجی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : مثنوی

روح مطهر تو، خورشید بی زوال است           با ظلمت و تباهی، همواره در جدال است
ای شـهـســوار دلـهـا، آقـا امـام کــاظـم           غالب به خشم گشتی، ای روح پاک و صائم


رسوا تو کردی ای شه، بنیان ظلم هارون           هفتم امام معصوم، عالم به توست مدیون
از تو خراب گشته، بنیاد مکر و تزویر           با خون سرخت ای شه، فاتح شدی به شمشیر
با صبر و استقامت، آورده ای به زانـو           ظلم و شکنج جلاد، ای شهسوار مه رو
تسلیم شد به نزدت، ظلم و شکنجه و زجر           ایوب از تو آموخت، درس نجابت و صبر
ای کوه صبر و تقوی، مولی امام هـفتم           وی آنکـه درگـه تو، بـاشـد پـنـاه مـردم
مـولی غـلامـیـم را، امضا نما هـمـیـشه           تا من غـلامیت را، سـازم هـماره پیشه
آقـا امـام کــاظـم، ای روح جــاودانــی           در روز حـشـر مولی، امیـد شیـعـیـانی
جـان شه خـراسـان، دستـم بگـیـر مولا           تـا رو سفـیـد گـردم، در روز حـشر آقا

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تـرسی از فــقـر نـدارند گـدایـان كریم            دست خـالی نروند از در احسان كریم

حاجت خواسته را چند برابر داده است            طیب الله به این لطف دو چـندان كریم


كـاظـمـیـنـی نشدیم و دلمان هم پُر بود            بار بستیم به سوی شاه خـراسان كریم

بی نیاز از همه ام تا كه رضا را دارم            به قـسـم هـای خـداونـد به قـرآن كـریم

طلب رزق نـكـردیـم ز دربــار كـسـی            نان هر سفـره نخـواهـیم مگر نان كریم

هر كسی وقت مناجات ضـریحی دارد            دست ما هم رسیده است به دامان كریم

نا امیـدم مكنید از كـرمش فـرض كنید            باز بدكاره ای امشب شده مهمان كریم

سـپـر درد و بـلایـش نـشـدیم و دیـدیـم            سپـر درد و بـلای همه شد جـان كریم

ظاهرش فـقـر ولی باطن او عیـن غنا            تـرسی از فـقـر نـدارنـد گـدایـان كریم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.زیرا مطلب ذکر شده صحیح نیست و ممکن است کسی کریم نباشد اما این دلیل بر حرام بودن مال او نیست

طلب رزق نـكـردیـم ز دربــار كـسـی            نان هرسفره حرام است مگر نان كریم

بیت زیر مغایرت روائی دارد زیرا طبق روایاتمستند زن خادمه ای را فرستادند نه زن بدکاره جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید

نا امیـدم مكنید از كـرمش فـرض كنید            باز بدكاره ای امشب شده مهمان كریم

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : قصیده

ســـلام و درود خـــداونـــد اکـــبــر            ســلام امــامــان، ســلام پــیـــمــبــر

به هـفـتـم امـام و نـهـم نــور سـرمـد            به باب الحوائج به موسی ابن جعـفر


دُرِ شش صدف گـوهـر هـشت دریـا            ســپـهــر فــروزنــدۀ پــنــج اخــتــر

چـــراغ دل و چــشــم آزاد مـــردان            امـــام امــامــانِ عـــالــم ســراســـر

در آیــیــنــۀ طـلـعــت اوسـت پــیــدا            جــلال و جــمــال خــداونــد اکــبــر

دعائی به کویش به یک خـتـم قـرآن            سلامی به قـبرش به صد حـجّ برابر

درود خــداونــد بر جـسـم و جـانـش            ز آغــاز خـلـقـت الی صبـح محـشر

جــلال خــدا در وجــودش مـجـســّم            جـمـال نـبـی در جـمـالـش مـصــوّر

نـسیـمی که بر خیزد از کـاظمیـنـش            ز مُشک است بهتر زعطر است خوشتر

دل از مـهـر آن جـان عـالـم نگـیـرم            بـگـیـرند صـد بـار اگر از تـنـم سـر

به هـر سو کـنم رو به هر جا نهم پا            دلـم دور گـلـدسـتـه هـایـش زنـد پـر

به موسی بن جعفر ببر عرض حاجت            که موسی بن عمران به کویش زند در

کـلامـش بـه گـفـتـار، گـفـتـار قـرآن            عروجش به زندان، عروج پـیـمـبـر

زمیـن و زمـان از جـمـالـش مـزیـّن            جهان و جنان را دمـش روح پـرور

به بـاب الـولایـش مــلـک را تـوسّـل            به حـبـل المـتـیـنـش دو گیتی مسخّر

چنان گشته با دوست گـرم منـاجـات            که مـحـو دعـایـش شده خـصم کـافر

دریـغـا چه بـگـذشت زیـر شـکـنجـه            بر آن نـجـل زهـرا ز خصم ستمگر

جـراحـات زنـجـیـر و دلـبـنـد زهـرا            سیـه چـال زنـدان و فـرزنـد حـیــدر

چنان زیـر زنـجـیـر مـحـو خـدا بود            کـه زنـجـیــر مـی گـفـت الله اکــبــر

دریـغــا کـه بـر هـیـجــده دخـتــر او            مــلاقــات یـک تـن نـیــامـد مـیـسـّر

الا فــاطـمـه گـریـه کـن بـهـر بــابــا            که روحـش غـریـبـانه زد از بدن پر

نه مونس نه همدل نه همره نه همدم            نه یاور نه همسر نه دختر نه خواهر

زبـانـش به ذکـر خـدا بـود مـشـغـول            روانش به زهـر جـفـا سوخت یکسر

غـریبی و هجران و حبس و شکنجه            نـبـود این هـمه ظـلـم و بـیـداد بــاور

بـسـوز ای دل آن گـونـه در مـاتم او            که از نخل «میثم» زند شعله ات سر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

بـنـالـیـد ای دوسـتـان بـر غــریـبــی            کـه تــابــوت او بــود از تـخــتـۀ در

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : وحیده افضلی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کبـوتـرانه به سـوی تو می پـرم امشب           هـوای عشق تو افـتاده در سرم امشب

ندیـده ام حـرمت را به خواب هم حتّی           به بزم عـاشقی ات ره نمی بـرم امشب


ولی تو حضرت باب الحوائجی ای ماه           نمی شود ز تو این گونه بگذرم امشب

مرا به روضـۀ مـاه رجب بـخـوان آقـا           بکن ز مـرثـیـه هایت مـعـطـّرم امشب

به کظم غیظ تو سوگند! من پُر از دردم           بگو چگـونه به رویت نـیـاورم امـشب

به زائران تو حتی... چقدر بی رحمند           به فکر آن همه گل های پرپـرم امشب

به رنگ شعر من آقا نگاه کن...! انگار           که سـرخ تر شده اوراق دفـترم امشب

هـوای هیچ کسی در سـرم نمی گـنجـد           که من هواییِ موسی بن جعفرم امشب

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای خاک کاظمین تو عـطر بهشت من           ای مهر تو ز روز ازل در سرشت من

عنوان و فـخـر نوکریت سرنوشت من           بــذر ولایـت تـو در آغـاز کـشـت مـن


با مدح تو است زنده دل و جان ما همه

ای مـوسـیِ مـســیـح دمِ آل فــاطــمــه

ما سـائـل و تو دست عـنـایـات داوری           ما بـنـدۀ حـقـیـر و تو مولا و سـروری

در سـلـسـلـه به سلسله ها یـار و یاوری           باب الحوائج استی و موسی ابن جعفری

باب الـنـّجـات قـبـلـۀ حـاجـات ما تویی

جـان دعـا و روح مـنـاجـات ما تـویی

تـو شـمـع جـمـع مـحــفـل اولاد آدمـی           تو هـفـتـمـیـن امام به خـلـق دو عالمی

روح مـصـوّر استی و جـان مجـسـّمی           هم بحر هفت دُرّی و هم دُرّ شش یمی

آنجـا که هـست مـهـر تو آب حـیات ما

تـبــدیــل بـر ثـواب شـود سـیّـئـآت مـا

ای دل به دوسـتـّی تو بـیـت الولای ما           ای کـاظـمـیـن تو نجف و کـربـلای ما

بر غـرفـۀ ضـریـح تو دست دعـای ما           صحـن تو مـروه و حـرم تو صفای ما

مـا را بُـوَد هــوایِ طــواف حـریـم تـو

ای جـود اهـلـبـیـت به دسـت کـریـم تو

تو مـوسـیِ ولایـتـی و حبس، طـور تو           تابد به دل ز قـعـر سیه چـال، نـور تـو

خیل ملک ستاده به خدمت، حضور تو           خلوتسرای حبس پُر از شوق و شور تو

ظاهر اگرچه سلسله بر دست و پای تو است

زنجـیر نُه سپهر به دست ولای تواست

یوسف به جسم و پیرهنت بوسه می زند           یعـقـوب بر لب و دهنت بوسه می زند

گـل بر لطافت سخـنـت بـوسه می زند           زنجـیـر هم به زخم تنت بوسه می زند

در ذکـر شـامـگـاه تو پـوشید راز شب

ای عـاشـق طـنـیـن دعـایت نـماز شب

افـلاکــیـان غـلام کـمـر بـسـتـۀ تـوأنـد           مـردان جـود سـائـل پـیـوســتـۀ تـوأنـد

اهــل کــمـال بــنــدۀ وارســتــۀ تـوأنـد           مـبـهـوت ذکـر و نـالـۀ آهـسـتـۀ تـوأنـد

وقـتی که لـب برای دعـا بـاز می کنی

در حـلـقه هـای سـلـسه پرواز می کنی

در اقـتـدار، مــظــهــر خــلاّق داوری           در کظم غیظ، وارث شخص پیـمبـری

در حـلم مجـتبایی و در صبر حـیـدری           حقّا که نجل فاطمه موسی ابن جعفری

دیـن مـن و تـجـلـّی ایـمـان من تـویـی

توحید و ذکر و محشر و میزان من تویی

ای میوه های نخـل دعـا اشک جاریت           هر شب نماز، عاشق شب زنده داریت

رویت به خاک و چرخ پی خاکساریت           مبـهـوت گـشته سـلـسـله از بردبـاریت

بـاران اشک بر رخ چون لالـۀ تو بود

هنـگـام گـریـه سلسله هـمـنـالـۀ تو بود

دردا که گشت خاک سیه چال بسترت           دشمن به حبس تیره چه آورد بر سرت

مانند شـمـعِ سـوخـتـه شد آب پیـکـرت           ای کاش بود حضرت معصومه در برت

در غـربـت تو سـلـسـه ها داد می زدند

بر زخـم گـردنت همه فـریاد می زدند

پـیـوسـتـه بـود نـام خــداونـد بـر لـبـت           می برد دل ز سلـسله ها ذکـر یـا ربـت

میـسوخت قلب مرغ شب از نالۀ شبت           آخـر غـروب کرد غـریـبـانـه کوکـبـت

با زهـر کـینه زخم درون تو چاره شد

در مـاتـم تو قلب رضـا پـاره پـاره شد

از داغ تو به سیـنـه یاران شـراره بود           دلهای شیـعـیـان ز غمت پـاره پاره شد

تـشیـع جـسـم پـاک تو داغ دوباره بـود           با قلب پاره پاره رضـا در نـظاره بود

تنها نه در عـزای تو «میثم» گـریسته

بـر غـربـت تـو دیـدۀ عـالـم گـریـسـتـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر ایراد معنایی دارد زیرا گناه و سیئات هر دو به یک معناست و متاسفانه تمامی سایتها حتی سایت خود استاد سازگار هم با همین غلط آمده است لذا ما به جهت رفع ایراد آن را تغییر دادیم

آنجـا که هـست مـهـر تو آب حـیات ما           تـبــدیــل بـر گــنـاه شـود سـیّـئـآت مـا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تـشیـع جـسـم پـاک تو داغ دوباره بـود           تـابـوتـت ای ولّی خـدا تخـتـه پاره بود

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای آفــتـاب حُـسـن به زیـبـائـیـت سـلام            وی آسـمــان فـضـل به دانـائـیت سـلام

در صبر شاخصی به شکـیبائیـت سلام           تنها تو کـاظـمـی که به تـنهـائیت سـلام


هر گه غضب به قلب رئوف تو یافت دست

از آب عفــو آتش خشمت فـرو نـشست

ای صرف گشته عمر گران تو در نماز           دُرِّ خـداسـت اشـک روان تو در نـمـاز

مطلـوب ایـزد است بـیـان تو در نمــاز           واجـب بُـود درود به جـان تو در نـماز

ای جـلـوه های لـطف خـدا دودمـان تـو

این دوسـتـی ست دوسـتـی خـانـدان تـو

تو عبد صالح و به کفت قدرت خداست           هر ادعا ز قدرت و عزّت، تو را سزاست

هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست           کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست

قدرت از آن توست که بر ابر پیل وار

فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار

ای نبـض روزگار بـه کفِ با کـفایـتـت           شــیــرازۀ کـتــاب شـفــاعـت ولایـتــت

شمس و قمر دو جلـوه ز نـور هدایـتت           گر، مـی نبـود جـوشـش بـحـر عـنایـتـت

تـبـلیـغ سـوء رشتـۀ احـکـام می گسست

طوفـان کـفـر کـشتی اسلام می شکست

بـاران ابــرِ دستِ تو پایــان پذیر نیست           دریایِ قلبِ پاک تو طوفـان پذیر نیست

مهر تو گوهری ست که نقصان پذیر نیست           خصم تو کافری ست که ایمان پذیر نیست

آنسان که نور عشق خدا در وجود توست

از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست

ای کـشـتی نـجـات به دریـای حـادثـات           دارند شیـعـیـان به شـما چـشـم الـتـفـات

لب تـشنـه ایم تـشنۀ یک جـرعـۀ فـرات           بر ما بـبـخـش از کـرم خویـشتن برات

در آستــان قـدس رضـا نـور عـیـن تـو

دل پـر زنـد به سوی تو و کـاظـمین تو

چون قلب مُرده از دم تو جانم آرزوست           چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست

سر تا به پای دردم و درمانـم آرزوست           پا تا به سر نیــازم و احسانـم آرزوست

بر من ببخش آنچه کند جـودت اقـتـضـا

سوگند میدهم به جگـر گوشه ات رضـا

: امتیاز

زبانحال امام موسی کاظم علیه السلام ( مدح و شهادت )

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : قصیده

گشته‌ام زندانی و بر کف گرفتم نقد جان را          تا حیات جـاودان بخـشم همه آزادگـان را

مرغ حق را خوشتر از زندان نباشد آشیانی          عاشق این آشیان هرگز نخواهد آشیان را


گشته‌ام آن سان که من مشتاق این در بسته زندان          بلبل شیدا نمی‌خـواهـد صفـای گـلستان را

خواستم خـلوت کنم با ذات پـاک لامکانم          خرّم از آنم که بر من کرد اعطا این مکان را

کاش بهتر داشتم از جان و می‌کردم نثارش          چون در این خلوت سرا قدر و بهائی نیست جان را

لذّت راز نهان را کس نمی‌داند به خلوت          تا نریزد در بر محبوب خود اشک نهان را

دوست را در حبس دشمن دیده‌ام پیوسته با خود          گرچه بردم سالها رنـج فـراق دوستان را

محفل اُنس من و محبـوب گشته خانۀ من          گرچه چندی دادم از کف خانه را و خانمان را

می‌رسد بر جان توانم از رضای دوست آری          گرچه در هجر رضا دادم ز کف تاب و توان را

گردن تسلیـم خود در رشتۀ توحید خواهم          دوست دارم صدمۀ این کُند و زنجیر گران را

رخ نسایم جز بخاک دوست حتی کنج زندان          گو بکوبد دشمن دین بر سرم هفت آسمان را

بوستان دین خزانی بود و من با اشک خونین          نو بهار دیگری بخشیـده‌ام این بوستان را

اشک گرم و آه سرد و نالـۀ مظلومی من          می‌کند رسوا بسی، طاغوت هر عصر و زمان را

دستهایم بسته شد در حلقۀ زنجـیـر دشمن          من که عمری جز برای دوست نگشودم زبان را

دود آه مخـفی من در شب تاریک زنـدان          تیره کرده روزگار این ستمگر دورمان را

هر دم از هر دانـۀ اشکـی بهـاری آفـریدم          گرچه افکندند در گـلزار آمالـم، خـزان را

جدّ من در قتلگه، من در سیه چال شهادت          سجده آوردیم سر بر کف خدای مهربان را

او ز خون پیکر خود نخل دین را آب داده          من به اشک دیدۀ خود آبرو این گلستان را

یا که سر بالای نی یا تن میان حبس دشمن          می نـبـاید داد بر بـیـداد گر خـطّ امـان را

تن نباید داد بر ذلّـت اگر چه گردد آن تن          پـایـمـال اسبهـا یا چـارتن، بـردارد آن را

وای بر امّت اگر گـمـراه گرد پـیـشـوائی          آه بر گلّه اگر یک ره بود گرگ و شبان را

من به زندان خو گرفتم، صبر کردم، جان فشاندم          تا که هـر آزاده بـشـنـاسد ره آزادگـان را

کـاروان آدمیّت در سـقـوط جـهـل، راهی          من به جانبازی تکامل میدهم این کاروان را

میثم ار آزادگی خواهی ز غیرت آستین شو          بوسه زن از جان و دل خاک درِ این آستان را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید
میثم از آزادگی خواهی ز غیرتش آستین شو          بوسه زن از جان و دل خاک در این آستان را

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای دستـگـیـر خـلـق خـدا دست هایتان            زیـبـاتـرین جـواب دعـا دست هایـتـان

گـفـتـم در این مسیـر گـدایـی تان کـنـم            شـایـد رسـد به دست گـدا دست هایتان


دستـانتان دو دست خداوند طاهر است            دست پُر از گـنـاه کجـا، دست هایتان؟!

از این گـنـاهـکـاری دستان من چـقدر            افـتـاده است فـاصـلـه تـا دست هایـتان

بـاور نمی کـنم فـقـط از کـثـرت گـنـاه            نگـرفـتـه انـد دست مـرا دست هـایتان

باشد! به خاک پای شما سجده می کنم            خورده به خاک پای شما دست هایتان

وقتی به خـاک پای شما بوسه می زنم

دارم به دست های شـما بـوسه می زنم

اسلام راستـیـن، مـسـلـمـان درست کن            با یک نگاه حضرت سلمان درست کن

از کـیـمـیـای دیــدۀ خود خـرج ما نـما            این سنگ را تو لؤلؤ و مرجان درست کن

مـولا بیا به خاک کف گـیـوه های خود            دست محـبـتی بکـش انسان درست کن

در این دلی که محبس تنهایی من است            یک پنجره به سمت امامان درست کن

یک پنجره که آن طرفش روی ماه تست            سمت صفـوف آیـنـه داران درست کن

از نـسل تو امـام خـراسـان درست شد            از نسل من گدای خراسان درست کن

ذکر علی علیِّ من از لطف این در است

از آه های سیـنۀ موسی بن جعفر است

ای آفـتـاب مـشـرقـی سـایـه هـای مـن            ای سایه سار جود و عطای خدای من

رنجـور کرده مـرغ تنت را سیاه چال            نگذاشت بال و پَر بزنی ای همای من!

زنجـیـر دور پای تو را بسته ام به دل            زنجیر روضه های تنت بست پای من

گفتی به نوکرت، به مسیّب که درقفس            دلـتـنـگـی من است برای رضـای من

شیعـه همیـشه با تو هماهنگ می شود

وقتی دلش برای رضـا تـنگ می شود

در این قفس ز شوق خدا گریه می کنی            با ذکر یا رضا و رضا گریه می کنی

آقـا بـرای مـغــفــرت شـیـعـیــان خـود            این قدر سر به سجده شدی گریه می کنی

در این سیـاه چـال، به تـنهـایی خودت            یا کـه بـرای کـربُـبـلا گـریـه می کنی؟

بر غـربت حـسیـن جـدا نـالـه می زنی            بر عمّه جان خویش جدا گریه می کنی

در زیر تـازیـانه، گهی هم ز ظـلم کین            داری برای فـاطـمـه ها گریه می کنی

مـرد یـهـود رفـتـه ولی تو هـنـوز هـم            چون بُرد نام فـاطمه را گریه می کنی

هر چند بی حساب تو را می زد آن یهود

شکر خـدا کـنار تو معصومه ات نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر ایراد محتوایی دارد چراکه زجر و زندانی شدن امام بخاطر جفای دشمنان بود و ارتباطی به گناه ما ندارد در واقع این بیت مدح شبیه به ذم است لذا بیت زیر حذف شد

مستوجب عذاب منم، من که عاصی ام            آقا چـرا تو درد کـشیـدی به جـای من

بیت زیر ایراد محتوایی دارد زیرا اگر ما توفیق عزاداری برای ائمه را پیدا میکنیم به نفع خودمان و وسیلۀ نجات ما است نه اینکه اشک ما به درد اهل بیت بخورد و مشکل گشای انان باشد فراموش نکنیم که این ما هستیم که محتاج اهل بیت هستیم نه انان محتاج ما

اشکم به درد بزم عـزای حسین خورد            شاید به دردِ دردتان بخورد اشک های من

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آقـا بـرای مـغــفــرت شـیـعـیــان خـود            این قدر سر به سجده چرا گریه می کنی

در زیر تـازیـانه، چرا بیخودی زِ خود            داری برای فـاطـمـه ها گریه می کنی

موضوع توهین مرد یهودی به حضرت زهرا در منابع مستند تاریخی نیامده است و ما برای آن سندی نیافتیم

مـرد یـهـود رفـتـه ولی تو هـنـوز هـم            چون بُرد نام فـاطمه را گریه می کنی

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گر چه سوز همه از آتش هجران تو بود           رمـز آزادی تـوحـیـد به زنـدان تـو بـود

دوستـان اشـک فـشـانـنـد به یاد تو ولی           خنده زن خصم گر از دیدۀ گریان تو بود


آه پنهان تو از محـبـس در بسته گـذشت           که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود

دامن خـاک کجـا روی نـکـوی تو کجا؟           ای که هر عرش‌ نشین دست به دامان تو بود

تا گـریـبـان افـق با نفس صبـح شکـافت           مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود

داد فرمان ز چه بر قتل تو هارون در حبس؟           ای که آزادی، سر در خط فرمان تو بود

از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟           ای که سوز همه از سینۀ سوزان تو بود

شب تاریک که هر خانه چـراغی دارد           شـعـلـۀ آتـش دل شـمع شبـسـتـان تو بود

تو که بر پیکر بی جان جهان جان بودی           از چه بر دوش عدو پیکـر بی جان تو بود

«میثم» دلشده را از در خود دور مکن           که گهی مرثیه خوان گاه ثنا خوان تو بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تو که بر پیکر بی جان جهان جان بودی           از چه بر تختۀ در پیکـر بی جان تو بود

مدح و مناجات با امام حسین علیه السلام

شاعر : حجت الاسلام محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در حرم پیچید عطر سیب؛ زائر فیض برد          هرکسی در بارگاهت بود حاضر فیض برد

با بیان روضه هایت پلک من هم خیس شد          چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد


قـطـره های خون تو سهم زمین شد بیشتر          بیشتر از آسمـانـهـا خـاکِ حائـر فیض برد

منبرت شد گاه روی نیزه، گاهی بین طشت          خواهرت با گریه پای این منابر فیض برد

بر تن عـریـان تو این بیتـهـا مرثـیه خواند          اشکهای مادرت تا ریخت، شاعر فیض برد

بین اصحابت دو دفعه جان به تو تقدیم کرد          بیشتر یعـنی، حبیب بن مظاهر فـیض برد

گرم در آغوش تو، بیش از طلاهای ضریح          بـوریـا ی کـهـنـۀ بـیـت عشائـر فیض برد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی ( تضمین غزل منزوی) نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : تضمین

آیِـنـه در آیِـنـه نـورِ مُـکَـرَم زیـنب است           جلوه در جلوه تجلیاتِ خـاتم زینب است

خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است           زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است


آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است

با مُسَمَـط با قـصیـده با غـزل با مثـنوی           صائِبی از اصفهـان و بیدلی از دهـلوی

جودی و یَغـما و نَـیِّر شهریار و مـولوی           می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنـزوی

این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است

نامِ او پُر کرده عالم را حجـابـش بیشتر           خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر

غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر           محـمـلـش دارد تماشا و رکـابـش بیشتر

گفت با عباس پُـشتـیـبـانِ پـرچـم زینب است

شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است           مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است

سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است           عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است

در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است

عشق وقتی می تپد عاشق پرستو می‌شود           دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو می‌شود

هر که با خـورشید شد آیینـۀ او می‌شود           دخـتـرِ شـاهِ نجـف هم شاه بـانـو می‌شود

یک تن اما حـامـیِ نامـوسِ عالم زینب است

از همان اول خدا میخواست او را شُد حسین           اصلاً او با اولین پـلکِ تماشا شُد حسین

فاطمه شُد مرتضی شُد پیش ازآنها شُد حسین           گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین

او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زینب است

گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز           او که باشد سـایـبـانی قـافـلـه دارد هنوز

می‌رود پشتِ بـرادر فـاصله دارد هنوز           با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز

آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است

: امتیاز

مدح و وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

چـشـمـان تـو ادامـۀ دریــای کــربــلا            زیـنـب شدی و زیـنـت بـابـای کـربلا

با خطبه هات مثـل عـلی میشوی ولی            با گریه هات حضرت زهـرای کـربلا


ای سر بلند از تو حسیـن بن فـاطـمـه            ای سر به زیر پیش تو سقای کـربـلا

دیــروز اگـر نــبــود دَمِ آتـشـیــن تــو            بـیـهــوده بـود قـصـۀ فـردای کــربـلا

وقـت قـنـوت نـافـلـه هـای شـبــانـه ات            شد مـلـتـمـس ترینِ تو مولای کـربـلا

دشمن حریف یک نخی از معجرت نشد            در چنگ توست پهنۀ صحرای کربلا

بــانــوی آب و آیــنــه؛ بــانــوی آســمــان

اصلا خودت برای دلم روضه ای بخوان:

هنـگـام پَـر کآشیـدن و وقت سفر شده            اشـک نـگــاه آخــر من بی ثـمـر شده

بـا یــاد پـاره هـای تنت گـریـه میکـنم            با آه سـیـنـه ام جـگــرم شـعـله ور شده

این بازوی سپـر شده ام را شکسته اند            حالا ببین که خواهر تو بی سپـر شده

حتی تـوان سیـنه زدن هم نمانده است            این بازوی شکسته عجب درد سر شده

بعد از گذشت لحظـۀ گـودال رفـتـنـت            یک سال و نیم خواهر تو خون جگر شده

با هر نفس که بعد غمت میزدم حسین            زخـمـی که داشتم به دلـم تازه تر شده

بر حـال من نـسـوخت دل دشمنـت حسین

عـمـداً مــرا زدنــد کـنــار تـنـت حـسـیـن

: امتیاز

نوحه وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

گریه بر تو به اهل ولا گـشتـه واجب            الـسّـلامُ عــلـیــکِ یـا امُّ الـمــصـائـب

ای که نورُ الهدایی، کوثر و هل اتایی، تو پیام آورِ کربلایی


یا زیـنب عـقـیـلـة العرب، یا زیـنب عـقـیـلـة العـرب (۲ )

***********************************

آخرین دم به اشک و غم و سوز و آوا            با حـسـیـنـت نمودی به بستر تو نجوا

باشد ای دلبر من، لالۀ پرپر من، پاره پیراهنت در بر من

یا زیـنب عـقـیـلـة العرب، یا زیـنب عـقـیـلـة العـرب (۲ )

***********************************

خود بگو که به گودالِ غربت چه دیدی            بعد دلـبـر ز اهـل سـتـم چه کـشـیـدی

ای غمت جاودانه، غربتت بی کرانه، سلسله کعب نی تازیانه

یا زیـنب عـقـیـلـة العرب، یا زیـنب عـقـیـلـة العرب (۲ )

***********************************

کـن دعــا تـا بـه راه ولایـت بـمـانـیـم            قـدر لـطـف و عـطای شما را بـدانـیم

بهر ما کن دعایی، تا به راه خدایی، چون شهیدان شویم کربلایی

یا زیـنب عـقـیـلـة العرب، یا زیـنب عـقـیـلـة العرب (۲ )

: امتیاز

نوحه وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

هـنگـامـۀ اشـک و درد و بـلا شـد            زیـنـب شـهـیـد داغ کـــربــلا شــد

واویــــلا واویــــلا آه و واویـــــلا (۴)


************************

بـا قـلـب پـر خـون و قــدّ خـمـیــده            مـهـمـان شـده بـر یـار سـر بـریـده

از وادی غـــربـت بــا دیـــدۀ تـــر            رفــتــه بـه دیــدار امــامِ بــی ســر

واویــــلا واویــــلا آه و واویـــــلا (۴)

************************

در وقت جان دادن غرق عـزا بود            یـاد غــریـبِ دشـت کـــربــلا یــود

بـوده بـه یـادِ آن دمـی کـه جــانـان            جان داده در گودال با کام عطشان

واویــــلا واویــــلا آه و واویـــــلا (۴)

************************

آنـدم که دیـده روی خـاک صحـرا            افـتـاده خــونـیـن جـســم اربـاً اربـاً

آنـدم که شـد پـرپـر از کـیـنـه لالـه            جان داده در ویران دخت سه ساله

واویــــلا واویــــلا آه و واویـــــلا (۴)

: امتیاز